دانش روانشناسي دربارة رفتار و فرايندهاي ذهني تحقيق، و تلاش ميكند قانونمنديهاي رفتار آدمي را كشف كند. هدف از اين علم مانند هر علم ديگري، توصيف، تبيين و پيشبيني است. براي رسيدن به اين هدف، صاحبنظران اين رشته، مطالعة موضوعات گوناگوني را مد نظر قرار دادهاند؛ از قبيل انگيزش، هيجان، يادگيري، حافظه، بهداشت روان و بسياري از موضوعات ديگر. در اين ميان، مفهوم شخصيت بيش از ساير مفاهيم توجه روانشناسان را به خود جلب کرده است؛ زيرا «شخصيت» هدف نهايي تمام بررسيهاي روانشناختي است و در روانشناسي يافتهاي نيست که در شناساندن آن سهمي نداشته باشد.
بر همين اساس مطالعات مربوط به شخصيت از همان آغاز شکلگيري علم روانشناسي شروع شد و تا دهة سوم قرن بيستم در دو سنت جداگانة روانتحليلگري و رفتارگرايي، با روشهاي متفاوت ادامه داشت. از دهة 1930 به بعد تغييرات چشمگيري رخ داد. در اين دوره، کتابهاي تخصصي متعددي چاپ شد؛ درسهاي دانشگاهي ارائه شد؛ و پژوهشهاي گوناگوني در زمينة شخصيت صورت گرفت. به تبع آن، در دانشگاههاي کشور ما نيز با کمي تأخير برخي استادها فعاليتهايي را در اين زمينه آغاز كردند و کتابهايي در قالب ترجمه يا تأليف به چاپ رسيد و در اختيار پژوهشگران و دانشجويان قرار گرفت.
از آنجا که خاستگاه علوم انساني ازجمله علم روانشناسي نوين، مغربزمين است، تقريباً اکثر تأليفها و ترجمهها متأثر از انديشههايي است که در آن سوي اين مرز و بوم شکل گرفته و با فرهنگ و باورهايي آميخته است که چهبسا با فرهنگ بومي و ارزشهاي جامعة ما سازگار نيست. متأسفانه با گذشت بيش از يک قرن، هنوز گام مؤثري که به تغيير بنيادي در اين حوزه بينجامد، برداشته نشده و کماکان همان منابع قبلي آميخته با فرهنگ غرب تدريس ميشود. اين در حالي است که بحث دربارة شخصيت و موضوعات مربوط به آن، از مباحث چالشبرانگيز روانشناسي است؛ زيرا هرگونه اظهار نظري دربارة شخصيت مستلزم شناخت ماهيت انسان و بحث در مباني نظري آن است. تقريباً همة صاحبنظراني که در اين باره سخن گفتهاند، به طور ضمني پيشفرضهايي را دربارة ماهيت انسان پذيرفتهاند. اين پيشفرضها درواقع همان مباني نظرياي است که ريشه در فرهنگ، باورها و نظام ارزشي نظريهپردازان دارد و در بسياري از موارد با نظام ارزشي و باورهاي جامعة ما در تعارض يا حداقل با آنها ناهمخوان است كه چهبسا باعث ناکارآمدي اين علوم در حل مسائل و مشکلات مردم جامعة ما ميشود.
بنا بر ملاحظاتي که برخي از آنها خاطرنشان شد، لازم بود اثري فراهم آيد که ضمن دربرداشتن يافتههاي علمي و نظريههاي مربوط به شخصيت، به صورتي هرچند مختصر در اين نظريهها تأمل كند تا دانشجويان و محققان بتوانند با نگاهي نقادانه و عميق به مطالعة آنها بپردازند و نيز ضرورت تغيير و تحول بنيادي در علوم انساني، بهويژه در روانشناسي، بيش از پيش روشن شود.
افزون بر اين، فراهم کردن زمينهاي براي ارائة رويکردي جديد بر مبناي انديشههاي ديني براي مطالعة شخصيت، عامل ديگري براي تدوين اين اثر بود. بر همين اساس سه فصل از کتاب به اين امر اختصاص يافته است.
اثر پيش روي با عنوان روانشناسي شخصيت مشتمل بر پانزده فصل به شرح ذيل است:
فصل نخست به بحث دربارة تاريخچة شکلگيري نظريههاي شخصيت، از آغاز تاکنون، تعريف شخصيت و جايگاه آن در قلمرو روانشناسي اختصاص دارد. فصلهاي دوم تا چهارم مباحثي را دربردارند كه در ساير کتابهايي که تاکنون در اين زمينه نگاشته شده، وجود نداشته است: در فصل دوم دربارة ماهيت و حقيقت انسان از ديدگاه اسلام بحث شده است؛ در فصل سوم مفروضههاي مربوط به ماهيت انسان از ديدگاه اسلام و روانشناسان بررسي، و در فصل چهارم الگويي جديد براي مطالعة شخصيت به دست داده شده است. در فصلهاي پنجم تا هشتم نظريههاي روانپويشي، مانند نظرية روانتحليلگري فرويد، يونگ، آدلر، هورناي، اريک فروم، ساليوان و موري بررسي شده است. در فصل نهم نظريههاي رفتاري واتسن و اسکينر و ديدگاههاي رفتاريـ شناختي بندورا و راتر طرح و بررسي شده است. فصل دهم به بررسي نظريههاي شناختي کِلي، اليس و بک اختصاص دارد. در فصل يازدهم نظريههاي آلپورت، کتل و آيزنک و نظرية پنج عامل بزرگ، که به رويکرد صفات مشهور است، تحليل شده است. فصل دوازدهم به بررسي نظريههاي سرشتي، از قبيل نظرية شلدون و کرچمر اختصاص دارد. در فصلهاي سيزدهم و چهاردهم بهترتيب نظريههاي انسانگرايانة مزلو و راجرز بررسي شده است. در فصل پانزدهم با عنوان «ارزيابي شخصيت»، مجموعه روشهاي کمّي و کيفي که تاکنون براي ارزيابي شخصيت فراهم شده، تحليل و بررسي شده است.
در پايان لازم ميدانيم از حضرت آيتالله مصباح يزدي دامت برکاته، رئيس مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، که بستر انجام شدن اينگونه تحقيقات را در حوزة علوم انساني فراهم کردند سپاسگزاري كنيم. از آقاي دکتر فتحي آشتياني استاد روانشناسي دانشگاه بقيةالله که نظارت علمي اين اثر را عهدهدار بودند، و نيز از معاونت پژوهش، شوراي علمي گروه روانشناسي و مديريت تدوين متون مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني سپاسگزاريم. همچنين از همة کساني که در تايپ، ويرايش و تنظيم فصول کتاب ياريمان کردند، بسيار تشکر ميکنيم.
ابوالقاسم بشيري و مجتبي حيدري
زمستان 1395